تفریح و سرگرمی

لطفا قهقه نزنید!! و با تمام وجود از این همه تنوع لذت ببرید

تفریح و سرگرمی

لطفا قهقه نزنید!! و با تمام وجود از این همه تنوع لذت ببرید

داستانهای کوتاه

 فروشنده پرسید:شما نمی خواهید واسه همسرتون چیزی بخرید؟

 

مرد با دست پاچگی ماهیتابه ی بزرگی برداشت.

 

آن را برانداز کرد.سری برای فروشنده تکان داد:همین خوبه.

 

زن با دلخوری از فروشگاه خارج شد.


  ۲ ـ   دوست داشتن

 

 

 

- تو منو بیشتر دوست داری یا مامانُ؟

 

دخترک کمی فکر کرد:اول تو روُ.نه، اول هر دوتاتون ُ

 

صورت مرد را بوسید:تو اول منو دوست داری یا مامانُ ؟

 

مرد بدون این که فکر کند،جواب داد:معلومه عزیزم که تو رو دوست دارم.

 

- مامان چی؟

 

- اون منُ تو رو ول کردُ رفت.

 

دخترک لبخند زد:بر می گرده. من که می دونم هنوز دوستش داری.

 

و چرخ های ویلچر را به حرکت در آورد.

۱  ـ هدیه

 

 

 فروشنده پرسید:شما نمی خواهید واسه همسرتون چیزی بخرید؟

 

مرد با دست پاچگی ماهیتابه ی بزرگی برداشت.

 

آن را برانداز کرد.سری برای فروشنده تکان داد:همین خوبه.

 

زن با دلخوری از فروشگاه خارج شد.

 

 

 

 

  ۲ ـ   دوست داشتن

 

 

 

- تو منو بیشتر دوست داری یا مامانُ؟

 

دخترک کمی فکر کرد:اول تو روُ.نه، اول هر دوتاتون ُ

 

صورت مرد را بوسید:تو اول منو دوست داری یا مامانُ ؟

 

مرد بدون این که فکر کند،جواب داد:معلومه عزیزم که تو رو دوست دارم.

 

- مامان چی؟

 

- اون منُ تو رو ول کردُ رفت.

 

دخترک لبخند زد:بر می گرده. من که می دونم هنوز دوستش داری.

 

و چرخ های ویلچر را به حرکت در آورد.

 

 

 

       ۳ ـ   ساعت

 

 

زن به ساعت نگاه کرد:چی شده این وقت روز تماس گرفتی؟

 

دلم برات تنگ شده بود.

 

منم منتظرت بودم!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد