زنـــــ ـدگـــینـــــــ ـامه بسیــــ ـار زیـــ ـبای حضــــ ـرت نـــــــــــوح (ع)
زندگی نامه حضرت نوح (ع) :.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.: زندگی نامه پیامبران
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
زنـــــ ـدگـــینـــــــ ـامه بسیــــ ـار زیـــ ـبای حضــــ ـرت نـــــــــــوح (ع)
نظــــــــــــ ـر شمــــ ـا نـ ـشــ ـانـ ـه ادب شمــــــــــــ ـــــاست
بـ ـرای دانلــود زندگـــ ـینــامه حضرت نوح کلـــ ـیک کنیـــ ـ ـ ـد
بیان مـیکـنم با نـام خــدا داســـــتان نـــــــوح شیخ الانبیاء
داســـتانـی سـر بسـر پـرمـاجـرا لــــــیـک آموزنــ ـده و بـا محتـوا
حضرت نوح(علیهالسلام) یکی از پیامبران عظیمالشأن الهی است، که نام مبارکش چهل و سه باردر قرآن مجید آمده. و نیز سورهای مستقل به نام او در قرآن وجود دارد.
وی اولین پیامبر اولوالعزم است که دارای شریعت و کتاب مستقل بوده و دعوت جهانی داشته و همچنین اولین پیامبر بعد از ادریس(علیهالسلام) است.
منقول است که در سال رحلت آدم(علیهالسلام) به دنیا آمد.
شغل او نجاری و مردی بلند قامت، تنومند و گندم گون با محاسن انبوه بوده و مرکز بعثت و دعوت او در شامات و فلسطین و عراق بوده است.
نام اصلی او عبدالغفار (عبدالاعلی یا عبدالملک) بوده، و فرزند لمک بن متوشلخ بن اخنوع (ادریس) که با هشت یا ده واسطه نسب او به حضرت آدم(علیهالسلام) میرسد.
آن حضرت دو هزار و پانصد سال عمر کرد، هشتصد و پنجاه سال آن قبل از پیامبری و نهصد و پنجاه سال بعد از بعثت و رسالت بوده که به دعوت مردم به توحید و خداپرستی مشغول بود و دویست سال به دور از مردم به کار کشتی سازی پرداخت و پس از ماجرای طوفان پانصد سال زندگی کرد و به آبادانی شهرها پرداخت.
در اواخر عمر، جبرئیل (علیهالسلام) بر او نازل شد و گفت: مدت نبوت تو به پایان رسیده و ایام زندگانیت به سر آمده، اسم اکبر و علم نبوت را که همراه تو است. به پسرت «سام» واگذار کن، زیرا من زمین را بدون حجت قرار نمیدهم، سنت من این است که برای هر قومی، هادی و راهنمایی برگزینم،تا سعادتمندان را به سوی حق هدایت کند و کامل کننده حجت برای متمردان تیره بخت باشد.
آن حضرت این فرمان را اجرا نمود و «سام» را وصی خود کرد و همچنین فرزندان و پیروانش را به آمدن پیامبری به نام هود (علیهالسلام) بشارت داد. پس از وصایای خود، دعوت حق را لبیک گفته و عزرائیل(علیهالسلام) روح او را قبض کرد. قبر او در نجف اشرف پشت سر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است و آنکه بعد از زیارت حضرت علی (علیهالسلام)، روایاتی در باب زیارت ایشان نیز وارد شده است.
نوح(علیهالسلام) اولین پیامبر اولوالعزم است که در سن هشتصد و پنجاه سالگی به پیامبری مبعوث شد و خداوند او را با رسالت خویش به سوی قومش فرستاد. مردم عصرش غرق در بت پرستی، خرافات و فساد بودند، آنها در حفظ عادات و رسوم باطل خود بسیار لجاجت و پافشاری میکردند و به قدری در عقیده آلوده خود ایستادگی داشتند که حاضر بودند بمیرند، ولی از عقیده سخیف خود دست برندارند، به طوری که دست فرزندان خود را گرفته و کنار نوح(علیهالسلام) میآورند و خطاب به فرزند خود میگفتند: در صورت زنده ماندن پس از ما، هرگز از این دیوانه پیروی نکنید. و از او بترسید مبادا شما را گمراه کند.
آن مردم به پرستش بتها رو آورده و غرق در گمراهی و کفر گشته بودند. آنان خدایان متعدد داشتند، حضرت نوح(علیهالسلام) مدت نهصد و پنجاه سال میان قوم درنگ کرد و آنها را به پرستش خدا دعوت نمود.
آن حضرت به قوم خود گفت: من شما را از عذاب الهی بر حذر داشته و راه نجات و رهایی را برایتان روشن میسازم، خدای یگانه را بپرستید و لحظهای به او شرک نورزید، زیرا من بیم آن دارم که اگر غیر او را پرستش کنید و یا دیگری را با او شریک بدانید، شما را در قیامت به شدت کیفر کند. قوم نوح(علیهالسلام) پند و اندرز آن حضرت را نادیده گرفته و به بیم دادن الهی نسبت به خود، اعتنایی نکرده و با دلایلی، پیامبری آن حضرت را انکار نموده و در پاسخ دعوت او میگفتند: تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم و کسانی که از تو پیروی کردهاند، جز گروهی اراذل ساده لوح نمینگریم و تو نسبت به ما هیچ گونه برتری نداری. بلکه تو را دروغگو میدانیم.
نوح(علیهالسلام) در پاسخ آنها میگفت: اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد، آیا باز هم رسالت مرا انکار میکنید. ای قوم! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداش از شما نمیخواهم، اجر من تنها بر خداست، و من آن افراد اندک را که ایمان آوردهاند به خاطر شما ترک نمیکنم. چون که اگر آنها را از خود برانم، در روز قیامت در پیشگاه خدا از من شکایت خواهند کرد،ولی شما را قومی نادان مینگرم... .
حضرت نوح(علیهالسلام) با بیان روشن و روان و گفتاری منطقی و دلنشین و سخنانی شیوا، قوم خود را به سوی خدای یکتا دعوت میکرد و به آنها چون فرزند دلبند خود مینگریست و همواره در اندیشه نجات آنها بود و از آلودگی آنها غصه میخورد، ولی سخنان او در دل مردم تأثیر نکرد، بلکه با کینه و عناد، دست رد بر سینه او گذاشته و گفتند: «ای نوح! با ما جر و بحث زیادی کردی و بسیار بر حرف خود پافشاری نمودی، اگر در دعوت خویش راستگویی، عذاب تهدیدآمیزی را بر ما وارد ساز...»
پس از آنکه حضرت نوح(علیهالسلام) از کردار مردم به ستوه آمد، از پیشگاه خدا یاری طلبید و از سرپیچی و روگردانی قومش به نزد او شکوه کرد عرضه داشت: پروردگارا! من قوم خود را به ایمان به ذات مقدس تو و ترک بت پرستی دعوت نمودم و در مورد ایمان آوردن آنها پافشاری کردم و در هر مناسبتی در شب و روز، به دعوت آنان پرداختم، ولی پافشاری من در امر دعوت آنها برای پرستش تو، جز سرپیچی و نافرمانی آنها، نتیجه دیگری در پی نداشت، هرگاه آنها را به پرستش تو فراخواندم تا از گناهانشان درگذری، انگشت در گوشهای خود نهادند، تا ندای دعوتم را نشنوند و از این هم پا فراتر نهاده و با لباسشان دیدگان خود را پوشاندند که مرا نبینند... .
در طول این مدت طولانی، دعوت نوح(علیهالسلام) نتیجه بخش نبود و تأثیر چندانی بر قومش نداشت، جز اندکی به او ایمان نیاوردند و بیشتر مردم از دعوت وی سرباز زده و وی را تکذیب و متهم به دیوانگی کردند و با ایجاد رعب و وحشت و انجام آزار و اذیت، مانع تبلیغ رسالت آن حضرت شدند. و وی را به سنگسار شدن تهدید کردند.
گاه می شد که حضرت نوح(علیهالسلام) را آنقدر میزدند که به حالت مرگ بر زمین میافتاد، ولی وقتی به هوش میآمد و نیروی خود را باز مییافت، با غسل کردن، بدن خود را شستشو میداد و سپس نزد قوم میآمد و دعوت خود را آغاز میکرد.
به این ترتیب آن حضرت با مقاومت خستگی ناپذیر به مبارزه بیامان خود ادامه میداد. و در هدایت و تبلیغ قوم خود بسیار ایثارگری میکرد.
پس از آنکه نوح(علیهالسلام) نهایت تلاش خود را در راه هدایت قومش به کار برد و همه راههای اصلاح آنها، برای وی به بن بست رسید، به پیشگاه پروردگار خویش پناه برد و برای هلاکت قومش نفرین کرد و عرضه داشت: پروردگارا! هیچ یک از کافران را باقی نگذار، زیرا اگر از آنها کسی را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه ساخته و جز فرزندان بدکار و کافر از آنان به وجود نمیآید.
ساختن کشتی نجات و سرانجام تلخ قومش:
خداوند دعای نوح(علیهالسلام) را مستجاب کرد، و اراده فرمود تا قبل از آنکه قوم دروغگوی وی به هلاکت برسند، اسباب نجات و رهایی نوح(علیهالسلام) و ایمان آورندگان به او فراهم شود.
از این رو به آن حضرت چنین وحی فرمود: غیر از این عدهای که ایمان آوردها ند کس دیگری ایمان نخواهد آورد، و تو از تکذیب کافران و آزار و اذیتشان اندوهگین نشو، زیرا به زودی خداوند همه آنها را غرق خواهد ساخت. آنگاه به نوح(علیهالسلام) دستور داد تا کشتی نجات را بسازد. و این ساختن با نظارت و تحت حمایت خداوند باشد، وی شروع به ساختن کشتی کرد.
آنچه باعث شگفتی کفار شد، این بود که دیدند وی که قبلاً مردم را به خدا دعوت میکرد،حال به طور ناگهانی دست به نجاری زد، هرگاه گروهی از قومش بر او میگذشتند او را مسخره میکردند.
نوح(علیهالسلام) در پاسخ آنها میگفت: اگر اکنون شما، من و ایمان آورندگان را مسخره میکنید، ما نیز در آیندهای نزدیک شما را به مسخره خواهیم گرفت، من آگاهم که خداوند عذاب و هلاکتش را بر شما وارد میسازد و به زودی خواهید دانست، کسی که بر او عذاب وارد شود در دنیا خوار و ذلیل می شود، همچنان که در آخرت نیز در عذاب همیشگی باقی خواهد ماند.
نوح ساختن کشتی را به پایان رساند، پس از پایان یافتن ساختمان کشتی، خداوند بر نوح(علیهالسلام) وحی کرد: به زبان سریانی اعلام کن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند.
نوح(علیهالسلام) اعلام جهانی کرد و همه حیوانات حاضر شدند، نوح(علیهالسلام) از هر نوع از حیوانات یک جفت گرفت و در کشتی جای داد، تا پس از غرق شدن سایر موجودات در روی زمین، تکثیر نسل کرده، نوع آنها منقرض نشود.
همچنین خداوند به نوح(علیهالسلام) دستور داد: کلیه اعضای خانواده و نزدیکان خویش جز همسر، و یکی از پسرانش که به خدا کفر ورزیده بودند بر کشتی سوار کند، همچنین به او فرمان داد: تا غیر از نزدیکان خود، مؤمنینی را که تعدادشان اندک بود، نیز با خود حمل کند.
حضرت نوح(علیهالسلام) کشتی را آماده کرد و به مؤمنین گفت: «سوار شوید و هنگام حرکت و توقف کشتی، نام خدای متعال را به عنوان تیمن بر زبان آورید، چون کشتی سبب رهایی نیست، بلکه میبایست دلهای خود را متوجه خدا کنید، لذا او به حرکت درآورنده و متوقف کننده کشتی است. »
نوح پس از آن به سراغ پسر آمد. عاطفه پدری، آن حضرت را بر آن داشت، تا او را که به جهت پافشاری بر کفر از کشتی فاصله داشت، به نزد خود فراخواند، لذا به او فرمود: فرزندم همراه با ما سوار شو، تا از غرق شدن رهایی یابی، کفر نورز و به انکار دین خدا مپرداز.
ولی پسر دعوت پدرش را نپذیرفت و بر نافرمانی خود اصرار ورزید و تصور کرد آن چه قرار است به وجود آید، یک سلسله امور طبیعی و معمولی است و امیدوار بود که بدون سوار شدن بر کشتی نجات یابد. از این رو به پدرش گفت: من به کوهی که آب به آن نمیرسد پناه میبرم و از غرق شدن نجات خواهم یافت.
نوح(علیهالسلام) گفت: ای پسر! امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست، مگر آن که خدا به او رحم کند، ولی او همچنان از دادن پاسخ مثبت به پدر امتناع میورزید و تصور میکرد تلاشش برای دست یابی به قله کوه او را از غرق شدن میرهاند، ولی قدرت آب و امواج خروشان آن، فرزند گمراه و کافر نوح(علیهالسلام) را درکام خود فرو برد.
نوح(علیهالسلام) فریاد زد: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو در مورد نجات خاندانم حق است. خداوند در پاسخ نوح(علیهالسلام) فرمود:ای نوح(علیهالسلام) او از اهل تو نیست، او عمل ناصالحی است، بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه.
نوح(علیهالسلام) عرض کرد: پروردگارا! من به تو پناه میبرم، از درگاهت چیزی بخواهم که آگاهی به آن ندارم و اگر مرا نبخشی و به من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود.
بدین ترتیب آب بالا آمد، کشتی در میان اموج خروشانی چون کوه، به حرکت درآمد. خداوند باران شدیدی را فرو فرستاد، که زمین مانند آن را به خود ندیده بود، به زمین نیز فرمان داد تا آبها از گوشه و کنار آن جوشیدن گیرد، بدین ترتیب باران و آب زمین با یکدیگر درآمیخته، طوفان مهیبی بوجود آوردند، که برای عبرت حضرت نوح(علیهالسلام) و هلاک کافران مقدر شده بود.
طوفان سیل و آب سراسر جهان را فرا گرفت، سرنشینان کشتی نجات یافتند و گنهکاران به هلاکت رسیدند، هنگامی که مجازات الهی در مورد قوم ستمگر نوح(علیهالسلام) به پایان رسید و آن سنگدلان لجوج و تیره بختان کوردل، به هلاکت رسیدند. خداوند به زمین فرمان داد تا آب خود را فرو برد و به آسمان نیز دستور داد تا از بارش باران باز ماند. پس از این فرمان، بیدرنگ آبهای زمین فرو نشستند و آسمان از باریدن باز ایستاد و کشتی بر سینه کوه جودی، سینه گرفت، پس از آنکه کشتی در کنار کوه لنگر انداخت و زمین آبها را فرو برد، خداوند به نوح(علیهالسلام) دستور داد تا از کشتی فرود آید.
طبق برخی از روایات در سرزمین موصل فرود آمدند، نوح(علیهالسلام) و همراهان او، در پای همان کوه جودی خانههایی ساختند و نام آن را سوق الثمانین(بازار هشتاد نفر) نهادند.
کم کم نسل بشر از همان هشتاد نفر، که سه نفر از آنها به نامهای (سام، حام و یافث) از پسران نوح(علیهالسلام) بودند ادامه یافت و رو به افزایش نهاد و نیز حضرت نوح(علیهالسلام) بر فراز کوه جودی مسجدی ساخت و در آن با پیروانش به عبادت خدای یکتا و بیهمتا میپرداخ
قرآن کریم در رابطه با نبوت حضرت نوح مى فرماید:
"وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحَاً اِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِم اَلْفَ سنة الاّ خَمسینَ عاماً فَاَخَذَهُمُ الطُوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ"
مانوح را به سوى قومش فرستادیم و او در میان آن ها هزار سال مگر پنجاه سال درنگ کرد، سرانجام طوفان آن ها را فرا گرفت در حالى که ظالم بودند.
بنا بر آیه فوق مدت زمان تبلیغ و ارشاد حضرت نوح(علیه السلام) پیش از طوفان، 950 سال بوده است. این پیامبر اولى العزم براساس بعضى از روایات پس از طوفان نیز سیصد تا سیصدوپنجاه سال زندگى کرده است.
درباره عمر نوح(علیه السلام) اقوال مختلفى وجود دارد که براساس بعضى از آنها نوح 2500 تا 3000 سال عمر کرده است([3]) و این موضوع بعید نیست زیرا که عمر و زندگى در دست خداوند است و افراد فراوانى در تاریخ نام برده شده اند که عمرهاى طولانى داشته اند و یا در حال حاضر نیز زندگى مى کنند، همچون حضرت خضر و عیسى(علیه السلام) که ما مسلمانان اعتقاد به زنده بودن آن ها داریم و نیز مانند امام مهدى(عج) که براساس اعتقاد بسیارى از مسلمانان از تولد آن حضرت که در سال 255 هـ. ق بوده بیش از 1150 سال مى گذرد.
در رابطه با تعداد همسران و فرزندان نوح(علیه السلام) از برخى روایات استفاده مى شود که نوح دو همسر داشت به نام «عمورة» و «رابعا» که «رابعا» و فرزندش «کنعان» به حضرت نوح ایمان نیاوردند و سوار بر کشتى نشدند و هلاک گشتند و همسر دیگر او «عموره» با فرزندانش «سام» و «حام» و «یافث» به نوح ایمان داشتند و سوار بر کشتى شدند و نجات یافتند. قبر حضرت نوح(علیه السلام) در نجف اشرف مى باشد.
مقبره های حضرت نوح در کشورهای مختلف
1)طبق نقل تاریخ، پیامبران در سرزمین خاورمیانه و نقاطی چون بیت المقدس و کشورهای لبنان، سوریه، عراق و عربستان به پا خواستند و بسیاری از ایشان در اورشلیم و بیت المقدس و دیگر شهر های فلسطین و عراق مدفون گشتند. مقبرة حضرت آدم و حضرت نوح علیها السلام در نجف اشرف کنار قبر امیرالمؤمنین واقع شده است.
2)بنا به عقیده مردم آذربایجان آرامگاه حضرت نوح (ع) در نخجوان آذربایجان واقع است .نخجوان یکی از قدیمی ترین شهرهای جهان با قدمت 3 هزار و 500 یا 4 هزار ساله است.
تاریخ نامگذاری این شهر نیز هنوز در دسترس قرار دارد. برخی از منابع از نامگذاری شهر توسط قبایل ترکی نخج حکایت می کنند و برخی دیگر از منابع نامگذاری نخجوان را به شخص حضرت نوح(ع) نسبت می دهند چرا که نام وی در زبان ترکی nukh خوانده می شود.
کشتی نوح در زمانهای بسیار دور پس از سیلی که 7 هزار و 500 سال پیش رخ داد در نخجوان ساحل گرفت و حضرت نوح در این شهر مسکن گزید.
بر اساس روایتهای بسیار مشهور حضرت نوح(ع) در بخش جنوبی شهر و خواهر وی در بخش شمالی شهر دفن شده است.
3)
بنا به تحقیقات و ادعای آقای دکتر علیاکبر افراسیابپور در منطقه
سلسله کوه های زاگروس ، آثاری را وی در کوه پایه های زاگروس پیدانموده که
نشان از آثار به جا مانده از دوران همزمان با طوفان نوح بوده. در سلسله کوه
های گرین کوهی قرار دارد به نام «سرکشتی»، این کوه 2هزار و 80 متر
ارتفاع دارد. با بررسی میدانی در بالای این کوه دو قبر خیلی قدیمی قرار
گرفته است که هم اکنون به عنوان امامزاده «بابای بزرگ» مورد زیارت مردم
قرار می گیرد.
در فرهنگ ایرانی فقط دو پیامبر را به نام بابای بزرگ می دانند یکی نوح و دیگری آدم.اولین
بار (1379) در مقاله «نوح و نوحاوند» ادعا کرد توفان نوح مقابل رشته
کوههای زاگرس آرام شده و کشتی نوح در کوه «سرکشتی» به گل نشسته است. همان
گونه که گمان میبرد برخی از صاحبنظران این ادعا را مغایر اسناد تاریخی
دانستند و نتیجه برخورد دوستان این شد تا این فرضیه در داخل کشور
نتیجهای ندهد. بنابراین مقاله را به بنیاد نوحشناسی آمریکا فرستاد.
چندی بعد گروهی سه نفره از آمریکا به ایران آمدند. با یکی از آنها به کوه
«سرکشتی» رفت و منطقه را نشانشان داد. در آنجا سنگهای بسیار عجیبی را
پیدا کرد که مانند حلقههای زنجیر بود و همچنین قبرهایی مربوط به پیش از
اسلام. دو قبر در بالای کوه «سرکشتی» وجود دارد که به اعتقاد ایشان یکی
قبر نوح و دیگری احتمالا قبر حضرت آدم است.
اهل حق که گروهی از درویشان قدیمی غرب ایران هستند برای گنبد «بابای بزرگ» (همان قبر نوح واقع در ارتفاعات سر کشتی) احترام خاصی قائل هستند و قرن ها است که به صورت کاروان از استان های کردستان، کرمانشاه و لرستان به زیارت آن می روند.
هم اکنون شش کشور عراق، سوریه، ترکیه، آذربایجان، ایران و یمن مدعی هستند که کشتی نوح در آنجا آرام گرفته است.
4) بنا به اعتقادات مسلمانان عراق کشتی نوح پس از فروکش کردن طوفان عظیم در محلی در شهر کوفه به گل نشست و محل پیاده شدن خضرت نوح روی زمین پس از طوفان و سفر تاریخی در قسمتی از مسجد کوفه به نام مقام نوح قرارداشته که مسلمانان مورد بازدید و زیارت قرار میدهند همچنین در مقام نوح نیز دو رکعت نماز زیارت نیز میخوانند.
مقبره پسران نوح (سام و لام )
طبق
اعتقادات مردم سمنان از خطه کشور ایران و همچنین طبق مفاد کتیبه موجود،
دو تن از فرزندان نوح به نامهای سامالنبی و لام النبی در محلی در
نزدیکی سمنان دفن شدهاند.
بقعه پیغمبران سمنان در ۱۸ کیلومتری شمال شرقی سمنان بر فراز کوه مرتفعی
قرار دارد. برای رسیدن به این بقعه هم از روستای “درجزین” در نزدیکی
سنگسر و هم از جاده اصلی سمنان به دامغان (پلیسراه) میتوان انتخاب مسیر
کرد. این جاده خاکی و سنگلاخ است.
بعضی از اهالی سمنان عقیده دارند که نام قدیم سمنان، سیم لام بوده و آن را دو نفر از فرزندان نوح پیغمبر به نامهای سیم النبی (سام النبی) و لام النبی ساختهاند. بعدها سیم لام به سمنان تبدیل شده. مقبرة سام و لام در کوههای شمال شرقی شهر سمنان در محلی به نام «پیغمبران» است. از سوی دیگر تردیدی نیست که این مقبره یکی از معابد ایرانیان دوران باستان ، بخصوص اشکانیان بوده و برخی احتمال می دهند که مربوط به آیین مهر که مذهب اشکانیان بوده است ، باشد .