این مجری جوان در باره یکی از خاطرات تلخ خود میگوید: همیشه بچه بازیگوشی بودم و زندگیام سراسر حادثه و رخداد است، اما بعضی از حادثهها درست زمانی واقع میشوند که نباید….
وی ادامه داد: درست ۶ سال پیش بود، زمان ضبط برنامه پسر ایرونی، برنامهای که از اهمیت زیادی برایم برخوردار بود و خوب میدانستم با این کار میتوانم وارد عرصهای که دوستش داشتم بشوم… درست قسمت چهاردهم بود، تمام طول روز احساس کسالت میکردم و برای اجرا با اینکه از تمام توانم مدد میگرفتم بازهم کارم آن طور که دوست داشتم پیش نمیرفت… همه گروه متوجه این حال من شده بودند و مدام جویای احوالم میشدند، منم برای اینکه خللی در کار پیش نیاید حرفی نمیزدم. روز دوم نیز به همین منوال گذشت. با این تفاوت که مدام عرق میکردم و بچههای گریم خیلی اذیت میشدند…. شب روز دوم زودتر از بقیه روزها به رختخواب رفتم تا بیشتر استراحت کنم و فردا سرحالتر باشم، اما به رختخواب رفتن همان و تا ۴ روز اسیرش بودن همان…
علیخانی ادامه داد: روزسوم بود، وقتی صدایم کردند، احساس میکردم با
ماشین تصادف کردهام، توان تکان خوردن نداشتم، آنقدر نگرانم شدند که مرا به
سرعت به بیمارستان رساندند، ویروس جدید سرماخوردگی که فکر کنم از مرزها به
ایران آمده بود مرا نیز درگیر و تا روزها بسترنشین کرد… این بیماری
دلسردیای را در کارگردان برنامه ایجاد کرد و من مجبور شدم مدتی تلاش کنم
تا او را متقاعد کنم و به کارم ادامه دهم… با این که مدتها از این ماجرا
میگذرد، هنوز هم سر هر اجرایی بخصوص اگر بهصورت روزانه باشد نگران
بیماریهای کنار کار هستم.
جام جم