تفریح و سرگرمی

لطفا قهقه نزنید!! و با تمام وجود از این همه تنوع لذت ببرید

تفریح و سرگرمی

لطفا قهقه نزنید!! و با تمام وجود از این همه تنوع لذت ببرید

فال روزانه

در ادامه بخوانید

ادامه مطلب ...

رسم روزگاره

http://marshal-modern.ir/Archive/17661.aspx

رسم روزگاره :

کسی را که خیلی دوست داری، زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی. پیش از آنکه او را در آغوش بگیری . پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی ، پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا، بال میگیرد و دور می شود ، و تو خیال میکردی تا آخر دنیا می تونی هر روز طلوع آفتاب را با او تماشا کنی .


رسم روزگاره :


کسی که از دیدنش سیر نشده ای زود از دنیای تو میرود ، بدون اینکه حتی ردی و نشونی از خودش در دنیای تو به جا بزاره .چه آرزوهایی با او نداشتی ، چه آینده ی زیبایی را با او می دیدی، فرصت نشد که فقط یک بار سرت را بر روی شانه هایش بزاری و گریه کنی .


رسم روزگاره :


وقتی از هر روزی بیشتر به او نیاز داری ، وقتی هنوز خوشبختی را در کنار او حس نکردی ، وقتی هنوز ترانه های عاشقی را تا آخر با او نخوانده ای ، درکمال ناباوری می بینی که او را در کنارت نیست . چه فکر پوچی بود که دست در دست او خنده کنان تا اوج آسمان خواهی رفت و او صورتت را پر از بوسه میکند.


رسم روزگاره :


با خود گفتی اگر این بار ببینمش دست او را می گیرم ، خیلی محکم می گیرم و نمی گذارم که برود . او باید برای همیشه پیشم بماند . دستی را گرفتی اما این دست کیست که خیلی سرده ؟ تو دست در دست تنهایی دادی . اون دست رهات نمی کنه !!!


رسم روزگاره :


او که میرود ، برای همیشه هم می رود .و آنقدر تنها می شوی که حتی نام روزها را فراموش میکنی و گذشت زمان را احساس نمی کنی ، از صدای تیک تیک ساعت بیزار می شوی و با آنکه تنگ دل تو شکست اما ماهیش آزاد نشد.


راستی تو که او را خیلی دوست داری: اگه هنوز باد شمعهایت را خاموش نکرده، اگه هنوز شمع بالهایت را نسوزانده ، اگه هنوز می توانی به او هدیه ای ، شاخه گلی بدهی و پس قدر لحظه لحظه ی این روزها را بدان . برایش فال حافظی بگیر . او را در آغوش بگیر و تا فرصت داری با او بگو :

 

"دوستت دارم "

http://marshal-modern.ir/Archive/17660.aspx

شعر - شوشتری - کی گفنمت

کی گفتمت ؟؟

 

کی گفتمت که خشت سرا   از  طلا مکن

گفتم  سرای  خلق  چو   ویرانه ها  مکن

 

کی گفتمت که مرو  بر مراد خویش

گفتم  مراد   کسی  زیر  پا    مکن

 

کی گفتمت که دور ز عیش و سرورباش

گفتم  سرور و عیش کسی را عزا   مکن

 

کی گفتمت  که نام  خدا  بر زبان  مبر

گفتم جفا به  خلق  به نا م  خدا  مکن


 

شوشتری

مراتب ایمان

روزی چهار مرد و یک زن کاتولیک در  باری ، مشغول نوشیدن قهوه بودند.

 

 یکی از مردها گفت : من پسری دارم که کشیش است. هرجا که میرود مردم او را "پدر" خطاب میکنند.


مرد دوم گفت : من هم پسری دارم که اسقف است و وقتی جایی میرود مردم به او میگویند " سرورم"!


مرد سوم گفت " پسر من کاردینال است و وقتی وارد جایی میشود مردم  او را "عالیجناب" صدا میکنند.


مرد چهارم گفت  : پسر من پاپ است و وقتی جایی میرود او را "قدیس بزرگ" خطاب میکنند!


زن حاضر در جمع نگاهی به مردان کرد و گفت : من یک دختر دارم. 178 سانت قدش است ، بسیار خوش هیکل ، سایز سینه هایش 85 است ، دور کمرش 61، دور باسنش 92 سانت ، با موهای بلوند و چشمهای روشن .

 وقتی وارد جایی میشود همه میگویند : "وای !!  خدای من ! "

قصــه لاک پشت کوچولو حــــتـــمــا" بخوانید


یک روز سه لاک پشت که باهم دوست بودن تصمیم گرفتند برای گردش به مسافرت بروند مدتی طول کشید تا انها برای سفر اماده شوند .انها بالاخره بعد از سه سال به جایی که قصد مسافرت داشتند رسیدند حدود شش ماه محل اقامتشان را تمیز کردند وسبد غذا را باز کردند که غذا بخورند که یک دفعه متوجه شدند که نمک نیاورده اند!!!!
خوردن غذا بدون نمک یک فاجعه بود و همه انها در این مورد موافق بودند .بعداز یک بحث طولانی جوانترین لاک پشت برای اوردن نمک انتخاب شد زیرا او سریع ترین لاک پشت در بین لاک پشت های دیگر بود .
اوبه یک شرط قبول کرد این کار را انجام دهد :اینکه تا زمانی که او بر نگشته کسی چیزی نخورد دوستانش قبول کردند واوراهی شد.
سه سال گذشت ولاک پشت برنگشت .پنج سال....شش سال...سپس در سال هفتم پیرترین لاک پشت که دیگر توان گرسنگی نداشت
گفت که قصد خوردن غذا دارد وشروع کرد به باز کردن یک ساندویچ که ناگهان لاک پشت کوچک تر از پشت درختی فریاد کنان بیرون امد وگفت:می دانستم که منتظر نمی مانید حالا من هم نمی روم نمک بیاورم

درسی از بودا

 بودا به دهی سفر کرد . زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد . بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد . کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : «این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید » بودا به کدخدا گفت : « یکی از دستانت را به من بده» کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت . آنگاه بودا گفت : «حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»
 
    بودا لبخندی زد و پاسخ داد : «هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند . بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند .»

میدونی یه دوستی چه جوری خراب میشه ؟

چطور یه دوستی خراب میشه؟
 
Both Friends Will Think The Other  Is Busy

 


هر دودوست فکر  میکنند طرف مقابلشون گرفتاره
 
And Will Not Contact, Thinking It  May Be Disturbing
 

 
و تماس نمیگیرن چون فکر میکنن نباید  مزاحم بشن

 
As Time  Passes




 
وقتی زمان گذشت
 
Both Will Think Let The OTher  Contact

 
هردو فکر میکنند بذار طرف مقابل تماس  بگیره
 
After That each Will  Think Why I Should Contact First?

 
بعدش هرکدوم فکر میکنند که چرا من  اول تماس بگیرم؟

 
Here Your Love Will Be  Converted To Hate



 
اینجاست آغاز تبدیل عشقشون به  نفرت
 
Finally Without Contact The Memory  Becomes Weak
 

نهایتا بدون هیچ تماسی از یاد هم  غافل میشن
 
.They Forget Each  Other
 

 
وهمدیگر و فراموش  میکنن
 
...So Keep In Touch With All And  Pass This TO All Your Friends
 
 
پس تماستون رو با هم حفظ کنید و این  داستان رو برای همه بفرستید
 
.I Don`t Want To One Of This  Kind
 

 
نمی خوام شما یکی از این دو نفر  باشید
 
So Here I Am sending Mail To Every  One
 
 
پس حالا این پیام رو برات  میفرستم

 
To Say
 
که بگم

 
سلام
 
I Am Fine Here
 
 
من خوبم
 
Please keep in touch with  me

هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده ؟

 

تمتوم روزو کار میکنیمو آخرشم از زمین و زمان شاکی میشیم که چیزی نداریم ، شمارو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:

ادامه مطلب ...